رها رها ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
آوا آوا ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

دختران نازم رها و آوا

تولد آووووووووووووووا جون

آآآآووووووووووووواااااااااااااااااا جون تولدت مبارک   سلام عزیزم مثل برقو  باد دومین سال زندگیت هم تمام و وارد سوینش شدی .یه جشن تولد مختصر برات گرفتیم تا اون روز خوشحال باشی       الهی قربون اون ژستت برم که اینقدر بانمی آوایی  . یعنی الان داری به چی فکر میکنی ؟ به له کردن کیک . حدود 1 دقیقه همین مدلی بودی   این عکس به خاطر مدل فوت کردنت خیلی دوست دارم . اینجا حدود 5 ؛ 6 بار شمع و ما روشن کردیم و شما دو تا وروجک با شوق فراوان فوت میکردید و ما لذت میبردیم .       اینم تبریک از نوع خواهر ی قربونت بر...
31 ارديبهشت 1393

عکسای آتلیه جا افتاده از عروسی الهه

خاله الی در تیر ماه سال92 مراسم ازدواجش با عمو مصطفی بود که من با شما دو تا وروجک و بابا سعید رفتیم آتلیه تا چند تا عکس یادگاری بندازیم . اینم عکساتون رها جون اون روز دیگه کلی زحمت کشید تا عکساش خوب بیافتد همش بهش میگفتیم رها جون نمیخواد خیلی بخندی ( به قول خودش ملیح ) ولی کو گوش شنوا             ...
30 ارديبهشت 1393

شیطنت های کودکانه

چند وقتی هست که میخوام براتون از شیطنت ها و بازیگوشی هاتون بنویسم ولی فرصت نمکنم ولی امروز ..... - البته بگم رها جون دیگه خانوم شده و با خواهرش خوب بازی میکنه اما بعضی وقتها بالاخره بچگی و هزار تا درد سر آوا جون هم که نگو خیلی شیطون شده و میخواد حرف , حرف خودش باشه هر چی هم بهش اخم میکنم تازه اون به من میگه چشام و نگا ........و وقتی هم که من میزنم الکی زیر گریه با اون لبای خوشگلش میگه نه عزیز دلم گیه نکن و کلی منو مورد لطفش قرار میده و با بوسه های خوشمزش لذت مادری رو در من صد چندان میکنه خدایا  ممنونم از این همه لطف ؛ لطف مادر بودن - فرزند سالم داشتن خدایا زبونم از قدرت سپاس تو یگانه قاصر است .   ...
29 ارديبهشت 1393

یه گردش کوتاه

5 شنبه 11/02/1393 بود که تصمیم گرفتم با رها جون برم نمایشگاه کتاب تا رها جون هم با حال و هوای کتاب کودک و اسباب بازی ها بیشتر آشنا بشه . موقع رفتن دیدم آوا جون با اون چشمای شیطونش منو نگاه میکنه و میگه هورااااااااااااااا دردر من هم که از شور و شعف اون لذت بردم تصمیمم رو عو ض کردم  ( چون واقعا" مواظبت از بچه ها تو نمایشگاه خیلی مشکله ) خلاصه تصمیم گرفتم  و با دخملیا بریم  هفت حوض  و اونجا بهشون خیلی خوش گذشت و کلی بازی کردن همونجا هم غذا خوردیم و برگشتیم پارک  نزدیک خونمون تا بچه ها تفریح شون رو کامل کنن   اینجا هم آوای شیطون دید دارم از رها عکس میگیریم گفت نکنه عقب بمونم پرید وسط عکس نزدیک ب...
17 ارديبهشت 1393

جملات زیبایی از رها جون و آوا جون

سلام عزیزای دلم الان که این پست رو براتون میزارم 08/02/1393 هستش و من توی اداره هستم مشغول کار  که یاد حرف های بامزه شما افتادم . آوایی که هنوزم با  کلی تمرین و تکرار به  نوشابه  میگی نومانه و کلی کلمات قصار دیگه که جاش توی این وبلاگ نیست و عمو مجیدت هم با شنیدن این کلمه از زبان شما گل از گلش میشکفه و با اون خنده هاش خونه رو میزاره روی سرش و مامان کشور هم که هر چی بهش میگه مجید یواش گوشش بدهکار نیست . و البته رها جون هم بهش میگه عمومجید ملیح بخند زشته .  فقط خوشم میاد میدونی کلمات رو کجا بکار ببری و با  اخم من هم که اصلا" کاری نداری . ورحالا رها جون که این روزا خیلی با نمک و بامزه شده و کلی حر...
8 ارديبهشت 1393
1